بابام کوتاه که میاد بقیه رگ غیرتشون گل میکنه... 

وقتی نگاه میکنم میبینم واقعا مامانم تو فامیل روشن فکر میتونه حساب شه! البته فقط تو فامیل:/ تو فامیلی که دختراش اسیرن اسیر که تا سر کوچه هم نمیتونه تنهایی بره

 خب دارم تنهایی میرم قزوین تنها نیستم که با استادمم... چشه؟! چششششششه؟! مامانم باز تمام سعیش اینه که مامان و بابا بزرگم و داییام و... نفهمن:/ بعد ابجیم برگشت گفت پیش دستی کن خب! مثلا بگو سلام چرا نمیزاری دخترت تا سر کوچه تنها بره پس کی میخاد یاد بگیره تو جامعه باشه! فضولی نکنی فضولی میکنن! خخخ همه مردیم از خنده اخه جمله ی فرخه (توی مسافران) خیللللللللی این تیکشو دوست دارم که فرید اونجا برگشت به فرخ گفت که اگه فضولی نکنی فضولی میکنن و دهن فرخ بست! اون جا خیلی به فرید افتخار کردم و عاشقش شدم. یک جا دهنشو بست بالاخره.

خخخ زهرا بیا :) بعد بگو مهم نی... بیا اینم ثابت شد خیییییییلی مهم بعد بگو در موردش حرف نزن!


 متاسفم که نمیتونم هیچ جنس مخالفی رو دارای درک و شعور بدونم! به نظرم حتی فکر و عقلم ندارند! :/ متاسفم! متاسفم!

حالا بیاید نظر بدید :)


+ این حرص داره که این دخترای احمق عقلشونو دادن دست این پسرا! واقعا اینا از جنس مخالفم احمق ترند! ولی بچه بودن مردارو کم نمیکنه!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.