kataya
kataya

kataya

بی پولی

تو اشپزخونه اومدم اینجوری میکنم یک روزی که پولدار بشم میرم از همه نوع چیپس میخرم میام! مامان هم یک نگا بم کرد و یک وایی تو دلش گفت و گفت خب من پول میدم ولی فقط باید چیپس بخریا! گفتم باشد :) و اینگونه قرار شد بم پول بده برم چیپس بخرم.

ابجیمم هرچی بم میگه بهش میگم پول ندارم اول بهم گفت کتاباتو بگرد :( تو کتابام یک عالمه پول قایم میکنم ینی هرکی کتابامو قرض میگیره خر پول میشه) بعد امروز بهم گفت بزار پولتو پس بده ببینم بهونت دیگه چیه! همین جوری هی داره باج میگیره :)

 با تمام وجودم حس میکنم از اولی که به دنیا اومدم بی پول بودم! یک بیست تومن برام مونده بود که دیروز به مامانم قرض دادم گم شد :) فعلا واقعا هیچی ندارم! سمت اون پنجاه تومنی هم حق ندارید برید! خب حالا من چجوری چیپس بخرم خو؟ هر روزم میری گرون تر شده! حالا تادیروز سه ماه یک بارم چیپس نمیخریدا :)))

ابجیمم زهرا هم برا اینکه منو بکشونه خونش گفت خودم برات چیپس میخرم تو بیااا:/ 

من که میدونم میخان گیرم بندازن در مورد خواستگار حرف بزنن چون مامان هم هی چشم و ابرو میرفت میگفت در مورد اون موضوع هم بهش بگو بعد هی زهرا گفت مگه میاااد!

از اول بهمن خواستگاره منتظر ماست! باورم نمیشههههههههههههههههههههههههههههههههههههه!!!


اون بیست تومنم تو جیب مانتو مدرسم پیدا کردم! جیب مانتو مدرسه که یادتون هست؟ 

حالا خوبه اون 500 600 تومنی که قرض دادم ها اصن خرج نمیکردم اصن :) مثلا اول سال جمع کردم برای خرج مدرسه اول سال 700 تومن داشتم اخر سال 600 تومن :)) خخخ ولی اصن بودن اون 500 تومن یک اعتماد به نفسی میداد که نگو :)

نظرات 2 + ارسال نظر
مریم جمعه 31 خرداد 1398 ساعت 01:45 http://myweb123.blogsky.com

اوه از بهمن تا الان؟؟! خب دختر خوب بگو نه هم خودتو راحت کن هم اونارو (نکنه عاشق شدی رو نمیکنی؟) کلیلی لی لی بکشم یا زوده؟

:/

مریم جمعه 31 خرداد 1398 ساعت 02:35 http://myweb123.blogsky.com

:| چیع؟

چی؟
حوصله ندارم متنمو بخونم خخخ

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.