ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
امروز هوگووشیدیم باز ولی دو به دو به هم ضربه میزدیم :/ حدیث کلا محکم میزنه وقتی میزنه میت یک صدایی میده که نگو :/ بعد اخری که زد اصن شکمم درد گرفت :/ بعدش استاد اومد گفت حالا این حرکت بسه این جوری برید بعد جوری محکم زد که چند لحظه نفس زدن کشیدن یادم رفت! اصلا نمیتونستم نفش بکشم بچه ه ا میگفتن قرمز شدی نفس بکش بعد یکی اومد پشتم بزنه از ترس اون یهو نفس کشیدم:/ خیلی مسخره و خنده دار بود. با عشق در راه خوردن نزدیک بود دار فانی رو وداع بگویم خخخخ
وای بالاخره کارورزی فاطمه و نگار شروع شد و دیگه نمیان هووورا
مرداد اولین مسابقمه دعام کنیید. دعااا کنید مامانم راضی شه برمممممممم :/ خیلی مسخرس.
امروز هم که اومدم بهش گفتم فردا میخام برم استخر گفت با اجازه ی کی گفتم بهت گفتم که! گفت نه :/ دیدم قراره دبه بیاره گفتم باشه تو که گفتی اگه تنهایی برم این استخر برم میخام تنها برم :/ حالا داش دبه میکرد که من همچین حرفی نگفتم! خددددددددداااا چقدر تو بیرون رفتن بدبختم من. اخرم دید حریفم نمیشه گفت برو از بابات بپرس :/ بابام که معلومه جوابش نه عه. رفتم تو وات بهش گفتم گفت سرم درد میکنه ازمامان بپرس :/ خخخخ اصن خوشش میاد یک روز قبل قرارم دبه کنه :) از این بع بعد همون موقع میپوشم میگم خدافظ وقت دبه کردن نکنه چون بهش گفتم مننننن!
الان که شکمم درد نمیکنه ولی امیدوارم فردا شروع نشه:/
یاد چندسال پیش خودم افتادم
منم دقیقا همینجوری بودم
حتی برای اردو رفتن!
ن خوبه برای اردو رفتن خودشون منو میفرستن:/ میگن پاشو برو:/
چرا نمیتونم برات نظر بزارم مریم؟ خطا میده!