kataya
kataya

kataya

رفتیم شام فلافل خوردیم و مطلع هستید که من کشته مرده ی فلافلم؟ ولی این فلافلش خوب نبود ولی باز فلافل بود... میدونی فلافل همه جا فلافل نی! بعضیا انگار کتلت داری میخوری:/ کنجدی نبود... شاید برای همین...

بعد رفتیم کجا بود؟ پل طبیعت گفتیم نههه بعد بابام مارو برد پارک ملت بعد یک شلوغ بود خیلی شلوغ بود یک برنامه بود انگار شاد نمیدونم چی چی 98 :// هیچی دیگه بعد همین جوری باز گشتیم و گشتیم من گفتم دلم میخاد از بالا ببینم رفتیم کهف و شهدا :) البته زیاد نموندیم ابجیم ... 

بیخیال من که تمام مدت با اینکه بهم داشت خوش ولی همش حالت تهوع داشتم.... یاد اون شب که رفتیم بیمارستان افتادم حالت تهوعم بیشتر شد

دیگه هر کاری بکنم حالت تهوع دارم... هر جا برم حالت تهوع دارم...

نظرات 4 + ارسال نظر
مریم جمعه 28 تیر 1398 ساعت 01:34 http://myweb123.blogsky.com

مگه بابات نمیدونس به فست فود حساسی؟چجوری بهت اجازه داد فلافل بخوری؟

عههه :( ایشاالله کلا بیماری از وجودت ریشه کن بشه

نع بابام نبود... دیار خودش بود. مرسی

حمیرا شنبه 29 تیر 1398 ساعت 00:01



اگه می دونی تهران کجا فلافلش خوبه بهم بگو.

حمیرا شنبه 29 تیر 1398 ساعت 14:44

مرسی

ولی من نمی دونم محلتون کجاست :)

حمیرا شنبه 29 تیر 1398 ساعت 19:21

معدن فلافلیه که :)

عاره

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.