kataya
kataya

kataya

گفتم دعوا شد من که نمیدونم چی شد! فقط میدونم مثل همیشه منم جزو جرائم و محرومیات هام! رقیه دعوا کرده... رقیه گه میخوره من دیگه حق ندارم کتاب تخیلی ترسناک بخونم! واقعا چرا ؟ گناه من چیه هر دفه هر چی میشه یک بار سر ابجی بزرگگه یک بار سر ابجی کوچیکه هر وقت دلتون خواست منو از کتاب ترسناک خوندن محروم میکنید؟ رقیه گه خورده من چرا نباید بخونم! فقط اونو محروووم کنید فقط اونوووووو. کلا همیشه همه جا من باید وجود داشت ه باشم چون همه چی  تقصیر منه :/ حتی اگه من بدبخت خواب بوده باشم:/  من حتی اگه بمیرمم باز همه چی تقصیر منه! تقصیر منه که کتاب تخیلی ترسناک میخونم رقیه رفته از دوستش سارا کتاب تخیلی قرض گرفته! تقصیر منه رقیه وحشیه. تقصیر منه.


به همین شیکی و سادگی شهربازی رفتنمون خراب شد! بعد بابام برگشته میگه تو نمیای گفتم نه! گفت تو که با همه دعوا داری:/ بیا دیگه تنهایی تنهایی خوش باش... خدایی من با کی دعوا دارم جز رقیه؟ با مامان دعوا دارم یا با بابا؟ یا با زینب؟ یا با زهرا؟ اگه با رقیه دعوا دارمم این رقیه با همه ی اینایی که گفتم دعوا داره. باش اشکال نداره کلا باید همیشه من باید چوب گهای دیگرانو بخورم. اخه میدونی ما یک خانواده ایم!


شد یک بار خانوادگی شهربازی بریم؟! نه! همیشه پای یکی دیگه در میونه که ما باید شهربازی بریم. مهم نی پول دادن اون روز با مسجد رفتیم ارم مهم اینه که هیچ وقت خانوادگی شهربازی نرفتیم! نرفتیم! خانوادگی بدون هیچ خانواده ی دیگه ای!


+ یک بار پای حرفتون وایسید. یک بار!


اگه فردا نزارند برم کافه خودمو دار میزنم میزنم! 

نظرات 5 + ارسال نظر
سارا سه‌شنبه 1 مرداد 1398 ساعت 21:09 http://sara-and-dad.blog.ir

عه اینجوری نگو...امیدوارم بذارن...با بابات حرف بزن خب آرم باهاش حرف بزن

:/ فردا مجبور بهش بگم دیگه!

حمیرا چهارشنبه 2 مرداد 1398 ساعت 12:25

می دونی دلیل مخالفت پدر و مادرت با خوندن کتاب تخیلی چیه؟

هرچی باشه غیر عادلانه اس...

حمیرا چهارشنبه 2 مرداد 1398 ساعت 21:13

چه زیاد :)

کمیم تازه! :))

حمیرا پنج‌شنبه 3 مرداد 1398 ساعت 13:02

چرا کمین؟ :V

چون مامانم بازم میخاد:///

حمیرا پنج‌شنبه 3 مرداد 1398 ساعت 18:45

:)))

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.