kataya
kataya

kataya


قضیه داستانو فهمیدم :) هیچی خاله اش همش بابامو تهدید میکرد که پدرتو در میارم و... و همش میومد جلوش بابام هی بهش بی محلی میکرد و هی بی محلی میکرد. بعد نفهمیدم کی یکی هم بعد دادگاه گفت که سمتش نرو ولی این باز گوش نکرد و اومد طرف بابام بابام هم باز بهش بی محلی کرد سوار اسانسور شد از اساناسور اومد بیرون باز جلوی خودش دید خاله ی دزده رو اونم هولش داده گفته برو گمشو اونور اینم لیز خورده لیز خورده کمرش خورده به صندلی بابامو گرفتن. الانم بابام سند گذاشته آزاده... اقا دزده هم با دوتا سند آزاده! به بابام گفتند رضایت بدی رضایت میدیم. قشنگ ضایع هست... اصن برای چی هی باید بیاد جلوی بابام؟ اصن چرا خاله ی طرف باید باشه؟! پدرشه یا مادرشه؟

یکی از موضوعاتی که دلم میخواست بفهمم که تو فیلما هیچ وقت نمیشه فهمید اینه که این سندو چجوری میشه پس میدن؟! کی پس میدن؟! امیدوارم حالا بفهمم:// خخخ

خداروشکر حالا با مغز نرفته نمرده :(



امروز با استاد مبارزه کردم اصن میدونید اب شدم رفتم زمین دوباره جمع شدم با استاد مبارزه کردم! 

شدیدا نیاز دارم یکی بشینه کنارم باهام برنامه ریزی کنه بعد هر کاری رو نکردم محکم بزنه پس کلم بگه انجام میدی یا یکی دیگه بزنم:/ منم انجام ندم یکی دیگه بزنه منم بزنمش و یک کتک کاری بشه خخخخ. نه خدایی نیاز به انگیزه دارم. نیاز به انگیزه دارم. همش ناراحتم و میگم کاش کاش کاش مثلا منم هنرستان صدا و سیما اون رشته ای که میخواستم ثبت نام میکردم و...
اعصابم کمی خورده... کمی. خستم کردند. یا باید یک کاریش بکنن یا از خونه فرار میکنم. میکنم!

+بخش درمورد من رو چیز میز نوشتم:/ هر چیبه ذهنم رسید در مورد خودم نوشتم! عه! بخونید بگید چی بنویسم دیگه:/ خیلی بخش مزخرفیه! ولی خوشم اومد نگهش دارم

+ اینم نقاشی جدیدم بعدا یک سال تمام یک عدد انیمه ای نکشیدم! کلا کمرنگ رنگ کردم بعدا پررنگ میکنم



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.