kataya
kataya

kataya

تعطیلات زیاد باعث شد که حس کنم تابستونه :)) هرچند ککه کاش واقعا تابستون بود چون فقط داریم از درسامون عقب میفتیم! اگه راهنمایی بودم ناراحت نمیشدم ولی الان درسای تخصصیمو دوست دارم.

امروز رفتم خونه ی مامان بزرگم و دایی از تبریز برگشته بود دایی سامی و بازی کردیم با دختر داییا و هوم خوش گذشت

دوباره لیست کارامو نوشتم هرچند رو دیوار بود ولی فقط تبدیل شده بود رو دیوار

الان حس بهتری دارم

چند تا کار نصفه ول شده بود رفته بود فردا میخام تمومشون کنم 

و از 1 دی چیزای جدید رو شروع کنم :)

کلا هدفامو به سه دسته تقسیم کردم و هر دفه یکی از اونا رو انتخاب میکنم یا چون بخش هنری زیاده دوتا از اون ولی میدونم قطعا یکیش طراحیه 

داشتم طراحیمو نسبت به نهم میدیدم, هم دستم خیلی قوی تر شده هم اعتماد به نفسم برای کشیدن چیزای مختلف از منظره گرفته تا ادم! همشم به لطف کوزسlaugh

شاید بخش بخش کنم طراحی رو و برای سه بار طراحی یا چهار بار طراحی توی لیستم باشه طراحی سیاه قلم

دومی هم عکاسیه به خاطر تعطیلات زیاد و چون امسال اخرین سال عکاسیمونه بهتره همین الان برم خودم دنبالش و چیز میز یاد بگیرم! تا معلم دارم تا سوالاتمو ازش بپرسم!

سومی هم سبک شدنه , یک لیست میخام درست کنم و سعی کنم ادمارو پیدا کنم و حلالیت بطلبم ازشون حتی اگه فکر میکنم که کاری نکردم :) میخام احساس سبکی کنم :) و سعی کنم نماز قضا هامو بخونم


یکی از خوشحالیام اینه که هنوز بچم :) 17 سالمه باورم نمیشه سال دیگه میشم 18 ساله!!!! ولی منظورم اینه که خوشحالم 40 سالم نیست و ادمایی که تو زندگیم بودن زیاد ازم دور نیستن یا به رحمت خدا نرفتن :)) 


فقط نمیدونم معلمای دوره ابتداییمو چجوری پیدا کنم :)


میخوام دوباره منظم برای ابجیم کار کنم هرچند واقعا زورم میاد :) ولی خب فر نکن که خواهرته! فکر کن صاحب کارته و کارشو میخواد!



فردا کارایی که میخام تموم کنم و نصفه اند : 


دانش فنی

جامعه

چاپ


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.