kataya
kataya

kataya


ساعت سه صبح خوابم برد هفت بزور رفتم مدرسه از مدرسه برگشتم رفتم انقلاب دو کتاب نقاشی با رسمت راست مغز و تکنیک و اموزش نقاشی نیکویید رو خریدم شد 100 تومن :) برگشتم خونه با بابا رفتم بیرون برگشتم یهو دیدم خوامب برد نیم ساعت خوابیدم بعد پاشدم رفتم باشگاه برگشتم 8 بود و گرفتم تخت خوابیدم تا 6 7 صبح :) تو عمرم اینقدر نخوابیدم

کاش فردا ژوژمان نداشتیم اونوقت باز الان میخوابیدم شایدم خوابیدم کهک دو بیدار شم کار کنم که عادت کنم. به جای اینکه بیدار بمونم و بعد بخوابم اول بخوابم بعد بیدار بمونم حالا چیزی نمیشه!

نمایش هم امروز شماره گرفت امیدوارم برای مسابقه برسم که مطمئن نیستم! چون ثبت نام شروع شد!

قراره برای جشنواره فرهنگی هنری هم کار بفرستیم

حرکات نمایشی باشگاه هم بد داره پیش میره استاد اصلا توجه نمیکنه منم باید یک جا دیگه وایسم ینی یکی اونور تر ولی استاد توجه نمیکنه بهش گفتمم نفهمید من هم الان برم اونور چون نگار و فاطمه بینشون میشم مشکل میشه اگه کس دیگه ای بود میگفتم حل میشد

طراحی خوب پیش میره یک دونه طراحی چهره انجام دادم  خوب شد شبیهش شد خوشحالم

قراره سه تا چهره و 3 تا اناتومی برای ژوژمان بکشیم

وای امروز همه بهمون استرس دادند اون طراحی اومد گفت الان امتحانتونه باید پرسپکتیو و چهره و اناتومی الان تو دو زنگ امتحان بدید! بعد گفت فقط چهره بعد گفت چهره ازمایشی بعد گفت برید تو خونه بعد اخر سر گفت زود تموم کنید میخام نمره بدم! اخرم نمره نداد!


بعد رفتیم عکاسی بی اعصاب چون بچه ها عکس نداشتند بعد اخر سر هم عکس سه نفر از مارو ندید من گفتم فردا یام بهتون نشون بدم گفت شما اوکید :)) اخ شششااااااااانس چون امروز عکس نیاورده بودم شانس اوردم که ینی مرسی خداجون که امروز اسممو صدا نکرد :)) الکی استرس داشتم


عکاسی هم دارم نورهای عکسمو درست میکنم و بعدش میرم سراغ ترکیب بندی و بعدش تکنیک کاش اینایی که امسال  میدونستم پارشال میدونستم :))

فردا هم چاپ ببینیم چی میشه فردا :))) کار ندارم :)))

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.