kataya
kataya

kataya

دیروز امتحان عربی دادیم یک خنده داااااار بود! نه خنده دار نبود خیلی سخت بود جوابای ما خنده دار بود! بعد امتحان با اینکه گند زده بودیم همش خندیدیم و حالمونو خوب کرد :/// 

توی راه برگشت هم زینب بیت قائم رو دیدم و سارا رو نه سارا دوستم اون یکی سارا فامیل دور تره که اسمشم نمیدونم یکم حرف زدیم یک عالمه حس خوب گرفتم

بعد برگشتم خونه عکاسی بعد رفتم حموم بعد رفتم باشگاه با حدیث و استاد مبارزه کردم مامانمم اومد باشگاه با رقیه مبارزمو دیدن

برگشتمم بزور گرفتم خوابیدم نه دقیق بعد باشگاه ساعت 12! و زبان هم نخوندم 

دیروز داشتم نگاه میکردم اندازه ی 4 روز برام گذشت ولی همیش همین چهار خط شد!

امروز هم زبان رو گند زدمممم امیدوارم نمره قبولی رو بگیرم


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.