kataya
kataya

kataya

دیروز شنبه 

رفتم مدرسع امتحان چاپ داشتم اها اره ... بعد باید برمیگشتیم خونه مدرسه لنتی فاکینگی مارو تا ۱۲ نگه داشت

ماهم اعتراض چ وضعشه مدیر خاک تو سری بدون اینکه به حرفامون گوش بده گذاشت رفت خیخواستیم بگیم خود همون کسی که زنگ زد اومد میخواست بگه من خودم چهارشنبه زنگ زدم گفتید امتحان میدیم برمیگردیم.... ولی اصن گوش نداده رفته

ماهم رفتیم جلو در گفتیم خودمون میریم رفتیم چند نفررفتیم بیرون بقیه موندن:// گفتیم واااا:/// حالا بحث بین بچه ها بعد سرایدار اومد گقت فقط با نامه:/// اوناییم که رفته بودن برگشتن:/// خخخ گفتن الان اسممونو میدید ما بدبخت میشیم

خب حالا تا دوازده حرف زدیم مدیرتولید فعالیتامو قبول نکرد:! گفت وقت داشت وقتش گذشته من خاک تو سری دو هفتع تو جیبم بود ولی ندادم هردفه حدیث میومد میگفت تا سه شنبه هفته بعد وقتشو زیادتر کرد اخرین سه شنبه هم تعطیل کلی بود پنج نمره:(( دوتا پودمان!!! خدایاااا کمکم کن خدایا بهم داده باشه خدایا لطفا لطفاااا خدایا بدبخت میشم


۵۸


امسال خیلی سال رو مخیه 

این هوا تعطیلی

گرون کردن بنزین

فتنه ببعدش

فتنه عراق

ترور سردار

کرمان


حالا هم هواپیما:((


من فقط نمیفهمم چرا سه روز تاخیر؟! چرا؟


خدایا میدونم که همه ی اینا امتحانه اخرینشونم نی ولی به هممون بصیرت قبولی از این امتحانو بده 

باید یک عالمه امتحان پس بدیم یک عالمه سختی بکشیم تتا وارد دنیای جدید بشیم باید سختی بکشیم که تحمل دنیای جدید رو داشته باشیم رشد کرده باشیم تا دنیامون رشد کنه


خدایا زودتر امام زمان و دنیای قشنگش بیاد:(



ببیشتر از این زومیاد تو موبایل بنویسم هی هم کلمات رو ترکیب میکنه حرصم میده:/!

دیییگه برگشتم خونه دیدم مامان خونس

رفتم باشگاه باز کم بودیم همچنان ضربات پا و بالانس کار کردم یکم بیشتر میتونم وایسم دستام ضعیفه تعادلمو میتونم نگاه دارم دستم خم میشه

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.