kataya
kataya

kataya

تا سه شنبه صبح رو نوشتم

ششه شنبه بعد اون اتفاق تا خوابم برد بیدارم کردن برم مدرسه منم نرفتم ام نمیدونم اینجا رو گفتم یا نه عین مستا بودم گفتن بخواب خوابیدم رفتم مدرسه سر پودمان ریاضی

چهارشنبه تعطیل هیچ گهیم نخوردم نه یادم اومد رفتم خونه امان بزرگم نظافت چی اورده بود خونه رو تمیز کنه شنبه فاتحه دارن برای علی... من که هنوز باورم نمیشه خیلی خنده رو بود خونه ی مامان بزرگمو تو عمرم اینقدر تمیز ندیدم حیاطم تمیز کردن دلم میخواست بگیرم خودم تمیز کنم همیشه دوست داشتم حیاط داشتیم با اب و جا . تمیزش کنم

پنجشنبن صبح حالابجیم بد بود با ترس بد بیدار شدم اورژانس اومد ابجیمو بردن بیمارستان دوباره


زهرا اومد خونمون جلو مامانم گفتم کص نمک ولی هیچبهم نگفت:// 


ببعد یک هفته رفتم دیلمان تمرین دفاع شخصی گروهی دستم اسیب دید


جمعه هم نشستم در و دیوار رو نگاه کردم منظور در و دیوار اینستا بوکفش جدیدمو برای اولین بار تمیز کردم رفتم حموم روغن مالیدم به سرم و از این کارا کار خاصی نکردم فقط نشستم گریه کردم برای فردا چون حوصله نداشتم دستم درد میکرد


هفته ی شختی دارم همش امتحان چرا این. امتحانا تموم نمیشه:(( 





نمیدونم خدایا چرا همه چی رو رگ باری میفرستی؟ این یکی دوماه هم حتما استراحت بین دو نیمه بود نه؟ حالا دمت گرم یک استراحت دادی



حوصله درس خوندن ندارم واقعا دلم میخواد همین الان ترک تحصیل کنم مامانم موافقه ولی یک ترمی که خوندم چی؟

دوماه مونمیخا لر


ه دوازدهمو یک سال دیرتر میخونم هه ورودی ۱۴۰۰ بودیم میشیم ورودی ۱۴۰۱ :// عه ولی خیلی قشنگ بود شیفته این بودم فقط:||


خستم خیلی همه خوابیدن من بیدار نمیتونم بخوابم مامانم اومد پیشم بخوابه


:((



جواب s: انژیو نکردم هیچی هم نمیخام اصن خیلی وقته کتاب نخوندم دوماهه 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.