kataya
kataya

kataya

به این نتیجه رسیدم که روزایی که ورزش ندارم واقعا یک چیم میشه. یک افسرده ی تمام معنا. هرچند به این استراحت یک روزه شدیدا نیاز داشتم این سه روز گذشته اینقدر پدرمون رو در اورد که پاهام دیگه نای راه رفتن عادی رو هم نداشتند واقعا خوب شد کلاس نی.


کل زندگیم شده ورزش کل زندگیم شده باشگاه. وقتایی که از باشگاه برمیگردم به جای خسته انرژی دارم برعکسش قبلش خسته و خواب آلودم. اینقدری کل دنیام شده ورزش که با خودم میگم چرا نرفتم تربیت بدنی؟! اصن چرا هنر انتخاب کردم هم رشته ی الانم رو هم شغل ایندمو. ولی نمیتونم رو ورزش تکیه کنم. چون از مربی گری بدم میاد و هروقت استاد کلاسو به من میسپره کلافه میشم. تا آخر عمر هم نمیتونم مسابقه بدم که. تازه فکر هم نکنم خانوادم اجازه بدن برم برا تیم ملی که تلاش کنم برای رسیدن برای تیم ملی! نفر اول و دوم مسابقات کشوری اردو دارن و از بینشون یک نفر وارد تیم ملی میشه. 


 واقعا اگه مسابقه نرم شوکه ی بزرگیه. میدونم غیر از این مسابقه دوتا مسابقه ی دیگه هم هست ولی واقعا شب و روز نداشتم برای لیگ هاپکیدو چون کمتر از یک ماه شروع میشه و همه ی شرکت کننده ها حداقل یک رده ازم بالاترن و تجربشون ازم بیشتره.
 
الان اینقدر حالم بده که حتی پتانسیل اینو هم دارم دوباره برم سراغش.
برم حموم شاید خوب شدم. امیدوارم زودتر فردا برسه فردا برم باشگاه از این حال امروزم دربیارم. خیلی منتظر امروز بودم که یکم استراحت کنم و یک فضای داخلی طراحی کنم تلگراممو مرتب کنم زندگیمو مرتب کنم ولی بدجور فعلا افسرده ام:/
تو فعلا فقط حالت بده تو فعلا فقط از طراحی متنفری! و قرار نیست هم طراحی کنی خاب؟! قرار نیست نقاش یا طراح بشی خاب؟! 







قضیه داستانو فهمیدم :) هیچی خاله اش همش بابامو تهدید میکرد که پدرتو در میارم و... و همش میومد جلوش بابام هی بهش بی محلی میکرد و هی بی محلی میکرد. بعد نفهمیدم کی یکی هم بعد دادگاه گفت که سمتش نرو ولی این باز گوش نکرد و اومد طرف بابام بابام هم باز بهش بی محلی کرد سوار اسانسور شد از اساناسور اومد بیرون باز جلوی خودش دید خاله ی دزده رو اونم هولش داده گفته برو گمشو اونور اینم لیز خورده لیز خورده کمرش خورده به صندلی بابامو گرفتن. الانم بابام سند گذاشته آزاده... اقا دزده هم با دوتا سند آزاده! به بابام گفتند رضایت بدی رضایت میدیم. قشنگ ضایع هست... اصن برای چی هی باید بیاد جلوی بابام؟ اصن چرا خاله ی طرف باید باشه؟! پدرشه یا مادرشه؟

یکی از موضوعاتی که دلم میخواست بفهمم که تو فیلما هیچ وقت نمیشه فهمید اینه که این سندو چجوری میشه پس میدن؟! کی پس میدن؟! امیدوارم حالا بفهمم:// خخخ

خداروشکر حالا با مغز نرفته نمرده :(



امروز با استاد مبارزه کردم اصن میدونید اب شدم رفتم زمین دوباره جمع شدم با استاد مبارزه کردم! 

شدیدا نیاز دارم یکی بشینه کنارم باهام برنامه ریزی کنه بعد هر کاری رو نکردم محکم بزنه پس کلم بگه انجام میدی یا یکی دیگه بزنم:/ منم انجام ندم یکی دیگه بزنه منم بزنمش و یک کتک کاری بشه خخخخ. نه خدایی نیاز به انگیزه دارم. نیاز به انگیزه دارم. همش ناراحتم و میگم کاش کاش کاش مثلا منم هنرستان صدا و سیما اون رشته ای که میخواستم ثبت نام میکردم و...
اعصابم کمی خورده... کمی. خستم کردند. یا باید یک کاریش بکنن یا از خونه فرار میکنم. میکنم!

+بخش درمورد من رو چیز میز نوشتم:/ هر چیبه ذهنم رسید در مورد خودم نوشتم! عه! بخونید بگید چی بنویسم دیگه:/ خیلی بخش مزخرفیه! ولی خوشم اومد نگهش دارم

+ اینم نقاشی جدیدم بعدا یک سال تمام یک عدد انیمه ای نکشیدم! کلا کمرنگ رنگ کردم بعدا پررنگ میکنم