kataya
kataya

kataya

عاشق

من فهمیدم ادم وقتی از کسی که عاشقشه متنفر میشه درواقع از خودش متنفره که وقت و عشق و همه چیزش صرف چنین آدمی کرده که اینقدر راحت آزارش میده و ناراحتش میکنه و تهشم هیچی به هیچی




+مریم

هر گهی که دلت میخاد میخوری هر چی اردو میشه همه جا میری هر روز خدا هم دوستاتو میبینی مامان باید بهت التماس کنه بیا برو خونه ی دوستات ( من باید به مامان التماس میکردم بزار برم خونه ی دوستام و نمیزاشت:// ) تلوزیون که 24 ساعته مال توئه... خندوانه میدیدم میگفتی عصر جدید عصر جدید ! عصر جدید میبینم میگی محرمانه محرمانه محرمانه بگم میگی ساختمان پزشکان! یک برنامه تلوزیونی هم حق نداریم ببینیم... مدرسه غیر دولتی هم که داری میری  و...

چی کم گذاشتن خدایی اینقدر از مامان بابا طلب کاری؟! چی ما از تو بیشتر داریم که اینقدر به ما حسودی میکنی؟! پرووووووووییی

همون موقع مامان بابا باید میزدن تو دهنت نه رفتار بزرگانه از نظر خودشون داشته باشن و سکوت میکردن...

من نمیتونم و نمیخام با تو رفتار بزرگانه داشته باشن هر گهی دلت میخاد برا منم بخوری و ساکت باشم... مهم نی برامم ته همه ی این دعواها سر من داد کشیده میشه و میگن خفه شو بزار کنترلو بده رقیه تلوزیون ببینه! یا میگن منم که ارم شر به پا میکنم یا یای یا

حساب کتاب

ام رژ لبو خریدم! با حقوق تیرم که هنوز به دستم نرسیده:/ خخخ این دومین باریه که  خرج میکنم یک بار هنزفری خریدم الانم که داشتم رژ لب میخریدم بم گفت همین جوری پیش بریاا اخر سر باید تو به من یک چی بدی :) خخخخ 

خیلی بد شد زودتر میخریدم تخفیفم خود سایت گذاشته بود ارزون تر میافتاد ولی الان خب با بیست تومن یک رژ لب خریدم که امیدوارم خوشگل باشه :( هرچند حس میکنم اون رنگی نی که میخام ولی زهرا ابجیم گفت که نه این رنگی میشه ... امیدوارم حالا!

خخخ 

200 تومن از 500 تومن هم پرداخت شد بابا هم پول مسابقه و خوابگاه رو پرداخت کرد خداروشکر... بیخیال کلاه خریدن هم شدم. خیلی گرونه نمیتونم بخرم همون یک دستکش کاراته میخرم و محافظ لثه تامام. 

دیگه باید یکم خرجامو کم کنم باید از الان پس اندازمو شروع کنم که موقعی که مدارس باز شد به مشکل نخورم حداقل باید یک میلیونی جم کنم. که میتونم.

الانم باید برم در به در دنبال کادو برای دوستم چیییییییی بخرم؟!


+ نمیتونم از بابام توقع بیشتری داشته باشم. همین که پول مسابقه رو داد خیییلیه. واقعا فشار زیادی رو رو بابام حس میکنم مخصوصا که الان رقیه رو مدرسه غیر دولتی ثبت نام کردن و سه سال باید میلیونی پول بده فقط برای مدرسه ی این تحفه!


++ تازه بشه هم نمیخاام چیز اضافه تر از پول تو جیبیم بگیرم.

تولد :/

دوستم تولد گرفته تو کافه فردا... به مامان گفتم گفت نمیدونم.اه نمیدونم چیکار کنم نرم ریختن سرم هم پریناز هم فاطی. اصن گفت زنتم میاد من  پوکر شدم بعد بسیییی خوشحاااااال! میفهمید دقیقا از پارسال تا الان یک کلمه هم باهاش حرف نزدم لنتی در به در! نه یک بار باهاش جت کردم ولی باهاش حرف نزدم! شدیییییییید دلم برای لاله تنگ شده 

واااااای نمیدونم چیکار کنم دفه پیش که رفتیم کافه جشن گرفتیم این رقیه پروئه حسود برگشته پس چجوری کوثر میره کافه:/// تف تف تف تو که هر روز هفته ور دل دوستاتی! چپ و راستم هر گهی دلت میخاد میخوری اخرم هر هفته اردویی! یک کافه هم نمیتونم برم؟!


خدددددددددااااااااا یک جوری راضی شننننننننن دللللللللللم تنگییده برا لاله لاااااااااله ی خر.


 الانم که دعوا شد اسایسیی با من نه ها با رقیه و مامان و بابا مثل همیشششششششه الان یک چی بگم خوردم میکنن من چجوووووووری راضیشون کنم برم تولد :(

+لاله, زنم, فاطی, همشون یکین

++ اه بقیه بچه های اکیپمون مثل همیشه شهرستانن ملیکا و مهشید رو مییییگم و اون زهرا ://همه شهرستاااانن کلا مدرسه تموم میشه میرن دیار خودشون://

+++ مائده هم که جداس اصن من نمیتونم مثل قبل باشم باهاش. ولی اون گفت مامانش راضی نی.


دارم دیونه میشم دلم میخاد گرررررریه کنمممممممممممم دلم میخاد یک مسلسل بردارم همه ی ادمارو بکشم همممممممممممشونو بدون نه با یک استثنا